مزایای برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک قوی *برنامه به خودی خود ارزشی ندارد، برنامهریزی مهم است.* *- دوایت دی. آیزنهاور* هر سه تا پنج سال، بیشتر سازمانهای بزرگ به طور دورهای برای آینده برنامهریزی میکنند. بسیاری از مواقع، اسناد برنامهریزی استراتژیک پس از تدوین کنار گذاشته میشوند و تا زمانی که چرخه بعدی شروع شود، فراموش میشوند. از سوی دیگر، بسیاری از سازمانهای کوچکتر و جدیدتر، که به سرعت پیش میروند، ممکن است زمان و انرژی خود را به برنامهریزی استراتژیک اختصاص ندهند. تنها 63 درصد از کسب و کارها برای بیش از یک سال برنامهریزی میکنند. آنها متوجه نمیشوند که برخلاف نظر گربه چشایر در آلیس در سرزمین عجایب، «هر راهی» برای شما مقصد نیست. برای همه سازمانها، یک فرآیند برنامهریزی سالانه با دقت بیشتر برای هدایت موفقیت، سودآوری، ارزش و تأثیرگذاری در آینده بسیار مهم است. جان کوتر، استاد سابق دانشکده بازرگانی هاروارد و کارشناس برجسته نوآوری میگوید: «استراتژی باید به عنوان نیروی پویایی در نظر گرفته شود که دائماً به دنبال فرصتها است، ابتکاراتی را شناسایی میکند که بر روی آنها سرمایهگذاری میکند و آن ابتکارات را سریع و کارآمد تکمیل میکند.» به سختی میتوان موردی بهتر از صنعت فناوری برای برنامهریزی پویا پیدا کرد، جایی که ادغام و اکتساب به طور تصاعدی در حال افزایش است. شرکتها باید به اندازه کافی زیرک باشند تا بتوانند با تغیرات سریع همگام شوند. در این مورد، برنامهریزی باید به صورت فصلی انجام شود. <p> <br> </p> ## برنامهریزی استراتژیک چیست؟ برنامهریزی استراتژیک، فرآیندی مداوم است که به وسیله آن، یک سازمان مسیر رو به جلوی خود را با گرد همآوردن همه ذینفعان خود تعیین میکند و این فرآیند را به هدف بررسی واقعیتهای فعلی و تعریف چشمانداز خود برای آینده انجام میدهد. نقاط ضعف و قوت، منابع موجود و فرصتهای آن را بررسی میکند. برنامهریزی استراتژیک به دنبال پیشبینی روندهای آینده صنعت است. در طول فرآیند، سازمان یک چشمانداز ایجاد میکند، هدف خود را بیان میکند و اهداف استراتژیک را تعیین میکند که بلندمدت و آیندهنگر هستند. این اهداف استراتژیک، اهداف عملیاتی و نقاط عطف افزایشی را که باید به آنها رسید، مشخص میکند. برنامه عملیاتی دارای اهداف روشن و ابتکارات حمایتی مرتبط با معیارهایی است که همه در برابر آنها پاسخگو هستند. این طرح باید به اندازه کافی چابک باشد تا امکان تنظیم مجدد در مواقع ضروری و توزیع مجدد منابع بر اساس نیروهای داخلی و خارجی را فراهم کند. خروجی فرآیند برنامهریزی، سندی است که در سراسر شرکت به اشتراک گذاشته میشود. ### برنامهریزی استراتژیک برای افراد برنامهریزی استراتژیک فقط مختص سازمانها نیست. بلکه میتواند یک مهارت فردی هم باشد. برنامهریزی استراتژیک، توانایی تفکر در مورد راههایی برای دستیابی به نتایج مطلوب است. همانطور که برنامهریزی استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا اهداف خود را برای آینده تحقق بخشند، به افراد هم کمک میکند تا رشد کنند و به اهداف دلخواه خود دست یابند. برنامهریزی استراتژیک مؤثر، سوای از نتیجه مطلوب، شامل گامهایی است که امروز باید برداریم تا به جایی که فردا میخواهیم برسیم. در حالی که هیچ برنامهای خطاناپذیر نیست، افرادی که این مهارت را توسعه میدهند در بررسی اطمینان از همسویی اقداماتشان با نتایجی که میخواهند در آینده ببینند، خوب هستند. حتی زمانی که همهچیز طبق برنامه پیش نمیرود، اهداف بلندمدت آنها مانند یک "ستاره شمال" عمل میکند تا آنها را به مسیر خود بازگرداند. بهعلاوه، تصور وضعیتهای مطلوب آینده و فهمیدن چگونگی تبدیل آنها به واقعیت، حس معنا و انگیزه شخصی را در فرد تقویت میکند. چه در مورد برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان صحبت کنیم و چه برای فرد، برنامههای استراتژیک میتوانند به طرق مختلف از بین بروند، از جمله: - اهداف غیر واقعی و اولویتبندی اشتباه - ارتباطات ضعیف - اقدامات اشتباه - فقدان رهبری میزان ماندگاری آن سند تا چرخه برنامهریزی بعدی یا تبدیل شدن به یک نقشه پویا از آینده، بستگی به افراد مسئول ناظر بر اجرای طرح دارد.  ## مدیریت استراتژیک چیست؟ پروفسور کلایتون کریستنسن، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، اعتقاد دارد: «بیشتر مردم استراتژی را یک رویداد میدانند، اما این روشی کاربردی نیست. زمانی که با فرصتها و تهدیدهای پیشبینینشده مواجه میشویم، باید پاسخ دهیم. گاهی با موفقیت پاسخ میدهیم، گاهی اوقات نه. اما بیشتر استراتژیها از طریق همین فرآیند توسعه مییابند. اغلب استراتژیهایی که به موفقیت منجر میشوند از طریق فرآیندی ظاهر میشوند که تقریباً در هر صنعتی 24 ساعت شبانهروز و 7 روز هفته کار میکند." مدیریت استراتژیک کسب و کار، فرآیند مستمری است که توسط آن یک سازمان یک نقشه راه موفق ایجاد و حفظ میکند و شرکت را در مسیری که سال به سال برای موفقیت بلندمدت باید حرکت کند، هدایت میکند. از تحقیق و تدوین تا اجرا، ارزیابی و تنظیم را دربر میگیرد. با توجه به سرعت تغییر، مدیریت استراتژیک بیش از هر زمان دیگری برای تعیین اهداف قابل اندازهگیری و مراحل کار، مرتبط و مهم است. دلیل شکست بسیاری از سازمانها این است که تیم مدیریت استراتژیک را از ابتدای فرآیند برنامهریزی پشت میز ندارند. یک برنامه استراتژیک فقط به اندازه توانایی آن برای اجرا و تداوم خوب است. یک ابتکار مدیریت استراتژیک ممکن است توسط یک گروه داخلی هدایت شود (بسیاری از سازمانها یک تیم استراتژی داخلی دارند) یا یک شرکت مشاوره خارجی. در نهایت رهبران سازمانها نیاز به اجرا و حفظ استراتژی دارند.  ### تیم های مدیریت استراتژیک طبق گزارش مقالهای از هاروارد بیزینس ریویو، 61 درصد از مدیران در یک مطالعه طولی 10 ساله، احساس میکردند آمادگی مواجه با چالشهای استراتژیک که پس از انتصاب در نقشهای رهبری ارشد با آنها مواجه بودند، ندارند. عدم تعهد به برنامه هم یکی از عوامل موثر است. علاوه بر این، رهبرانی که به اهداف فصلی، مدیریت بحران و بودجههای تطبیق اختصاص میدهند، اغلب برای اجرای یک استراتژی بلندمدت، اولویت کمی قائلند. یک تیم مدیریت استراتژیک اختصاصی، برای برقراری ارتباط، هماهنگی و ارزیابی پیشرفت در اهداف، با رهبران و مدیران ارشد در سراسر سازمان کار میکند. آنها اهداف استراتژیک را به معیارهای عملیاتی روزانه در سراسر سازمان گره میزنند. یک گروه مدیریت استراتژیک خوب، میتواند به ایجاد فرهنگ توانمندسازی و یادگیری کمک کند. جلسات منظمی با کارمندان برگزار میکند. دستور کار و انتظارات روشنی را تعیین میکند تا برنامه استراتژیک را از طریق اهداف، نتایج و جدول زمانی مشخص برای سازمان واقعی و قانعکننده کند. <p> <br> </p> ## 10 مرحله در فرآیند برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک - **ماموریت و چشمانداز را تعریف کنید.** با بیان چشمانداز سازمان برای آینده شروع کنید. بپرسید: "سازمان پنج سال دیگر در چه وضعیتی خواهد بود؟" بیانیه ماموریتی تهیه کنید که ارزشهای سازمانی و نحوه رسیدن به چشمانداز را توصیف کند. چه ارزشهایی مأموریت، چشمانداز و هدف را تعیین میکنند؟ اهداف استراتژیک هدف محور، «چرایی» کاری که شرکت انجام میدهد را بیان میکند. بیانیه، چشمانداز را به اهداف خاص متصل میکند و بین اهداف بزرگتر و کاری که تیمها و افراد انجام میدهند، خط میکشد. - **یک ارزیابی جامع انجام دهید.** این مرحله شامل شناسایی موقعیت استراتژیک یک سازمان است. جمعآوری دادهها از محیطهای داخلی و خارجی و ذینفعان مربوطه در این مرحله انجام میشود. کارکنان و مشتریان در تحقیق مشارکت داده میشوند. دادههای بازار از طریق تحقیق جمعآوری میشود. یکی از مهمترین مؤلفههای این مرحله، تجزیه و تحلیل جامع SWOT است که شامل ارائه دیدگاههای همه ذینفعان برای تعیین موارد زیر است: نقاط قوت نقاط ضعف فرصتها تهدیدها نقاط قوت و ضعف . در این مرحله، برنامهریزان داراییهای شرکت را شناسایی میکنند که به مزیت رقابتی فعلی و/یا احتمال افزایش قابل توجه در سهم بازار سازمان در آینده کمک میکند. این باید یک ارزیابی عینی باشد تا یک چشمانداز غلو شده از نقاط قوت آن. ارزیابی دقیق نقاط ضعف، همچنین مستلزم توجه به نیروهای خارجی است که میتوانند فرصتها و تهدیدهای جدیدی را برای سازمان آشکار کنند. تغییر گسترده در صنایع متعددی را در نظر بگیرید که استراتژی آنها به دلیل همهگیری COVID-19 مختل شده است. در حالی که برای مدلهای تجاری خطوط هوایی و رستورانها فاجعهبار بود، شرکتهای فناوری توانستند از فرصت استفاده کنند و به نیازهای دورکاری رسیدگی کنند. در کتاب استراتژی رقابتی مایکل پورتر تکنیکهایی برای تجزیه و تحلیل صنایع و رقبا ارائه شده است و پنج بازوی مهم یک صنعت را معرفی کرده که بر توانایی آن صنعت در توسعه استراتژی رقابتی تأثیر میگذارند. از زمانی که کتاب در سال 1979 منتشر شد، سازمانها برای ایجاد چارچوب استراتژیک خود به نظریه پورتر روی آوردند. در اینجا 5 بازو (و سؤالات کلیدی) وجود دارد که استراتژی رقابتی را برای اکثر صنایع تعیین میکند. **مزیت رقابتی:** هنگام در نظر گرفتن نقاط قوت رقبای یک سازمان، مهم است که بپرسیم: محصولات/خدمات ما چه مزیتی نسبت به رقبا دارد؟ اگر رقابت شدید باشد، شرکتها باید در نظر بگیرند که چه ظرفیتی برای به دست آوردن سهم بازار از طریق کاهش قیمت یا استراتژیهای بازاریابی جسورانه دارند. اگر رقابت کمی وجود داشته باشد، سازمان سود قابل توجهی در بازار خواهد داشت. **قدرت تامین کننده:** تامینکنندگان چگونه ممکن است بر استراتژی تاثیر بگذارند؟ به عنوان مثال، اگر تامینکنندگان قیمتهای خود را افزایش دهند چه؟ یک شرکت تا چه حد به تامینکننده خاصی برای محصول(های) ما نیاز دارد؟ آیا امکان تعویض تامینکنندگان به روشی مقرون به صرفهتر و کارآمدتر وجود دارد؟ تعداد تامین کنندگانی که وجود دارند، توانایی شما را برای پایین نگه داشتن هزینهها تعیین میکند. **قدرت خریدار:** تا چه حد خریداران این توانایی را دارند که مستقیماً از رقبای شما خرید کنند؟ مشتری شما در تعیین قیمت چقدر قدرت دارد؟ **تهدید جایگزینی:** اگر خریداری شرکت رقبا را جایگزین خدمات/محصولات شما کند، چه تهدیدی برای شما دارد؟ اگر خریدار راه دیگری برای دسترسی به خدمات/محصولاتی که ارائه میدهید بیابد چه؟ **تهدید ورود جدید:** ورود تازهواردان به بازار چقدر آسان است؟  - ** برآورد** با توجه به عوامل فوق، ارزش شرکت را از طریق برآورد مالی تعیین کنید. با اینکه تقریباً به طور قطع به یک هدف منعطف تحت تأثیر بازوهای پنجگانه تبدیل میشود، یک برآورد میتواند نتایج قابل اندازهگیری اولیه و مورد انتظار در برنامه یا ROI را تعیین کند: سود / هزینه سرمایهگذاری. - ** جهت سازمانی کسب و کار را تعیین کنید.** تحقیق و ارزیابی فوق به سازمان در تعیین اهداف و اولویتها کمک میکند. اغلب اوقات برنامه استراتژیک یک سازمان بسیار گسترده و بیش از حد جاهطلبانه است. برنامهریزان باید بپرسند، "به دنبال چه نوع تاثیری هستیم و در چه چارچوب زمانی؟" آنها باید به اهدافی برسند که بیشترین تأثیر را داشته باشند. - **ایجاد اهداف استراتژیک** این مرحله بعد از برنامهریزی عملیاتی و شامل ایجاد اهداف و ابتکارات استراتژیک است. کاپلان و نورتون در روش کارت امتیازی متوازن خود بیان میکنند که چهار دیدگاه برای شناسایی شرایط موفقیت وجود دارد. آنها به هم مرتبط هستند و باید به طور همزمان ارزیابی شوند. **مالی:** ملاحظاتی مانند افزایش ارزش سهامداران، افزایش درآمد، مدیریت هزینه، سودآوری یا ثبات مالی، ابتکارات استراتژیک را نشان میدهد. **رضایت مشتری:** اهداف را میتوان با شناسایی اهداف مرتبط با یکی یا برخی از موارد زیر تعیین کرد: ارزش برای هزینه، بهترین خدمات، افزایش سهم بازار، یا ارائه راه حل به مشتریان. **فرآیندهای داخلی** مانند فرآیندهای عملیاتی و کارایی، سرمایهگذاری در نوآوری، سرمایهگذاری در مدیریت کیفیت و عملکرد کلی، کاهش هزینه، بهبود ایمنی محل کار، یا سادهسازی فرآیندها. **یادگیری و رشد:** سازمانها باید بپرسند: آیا ابتکاراتی از نظر سرمایه انسانی و یادگیری و رشد برای حفظ تغییر وجود دارد؟ اهداف ممکن است شامل حفظ کارمندان، بهره وری، ایجاد تیمهایی با عملکرد بالا، یا ایجاد خط مشی برای رهبران آینده باشد. - **همسویی** این یک تلاش تیمی است. موفقیت ارتباط مستقیمی با تعهد سازمان به اطلاعرسانی و مشارکت کل نیروی کار در اجرای استراتژی دارد. افراد تنها زمانی به اجرای استراتژی متعهد خواهند بود که به اهداف سازمان مرتبط باشند. وقتی همه به یک جهت میروند، تصمیمگیری آسانتر و هماهنگتر میشود. - **نقشه استراتژی** نقشه استراتژی ابزار قدرتمندی برای نشان دادن علت و معلولی دیدگاهها و اتصال آنها به 12 تا 18 هدف استراتژیک است. از آنجایی که بیشتر افراد یادگیرنده بصری هستند؛ نقشه، نموداری قابل درک برای همه افراد سازمان فراهم میکند که دانش مشترک را در همه سطوح ایجاد میکند. - **ابتکارات استراتژیک** ابتکارات استراتژیک را تعیین کنید. به دنبال توسعه اهداف استراتژیک، ابتکارات استراتژیک تعیین میشود. اینها اقداماتی هستند که سازمان برای رسیدن به آن اهداف انجام خواهد داد. آنها ممکن است ابتکارات مربوط به عواملی مانند دامنه، بودجه، افزایش آگاهی از برند، توسعه محصول و آموزش کارکنان را مرتبط کنند. - **معیارهای عملکرد و تجزیه و تحلیل** ابتکارات استراتژیک اقداماتی تعیین میکنند برای اهداف SMART که معیارهایی برای ارزیابی عملکرد هستند. این اقدامات از مدیریت ارشد به مدیریت و سپس به کارگران خط مقدم تبدیل میشود. در این مرحله، اقدام به ایجاد اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و مبتنی بر زمان برای اطلاعرسانی برنامه عملیاتی است. در مقابل معیارهایی ایجاد میشود تا بتوان عملکرد را اندازهگیری کرد و یک چارچوب زمانی ایجاد کرد. شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) بر اساس اهداف سازمانی تعیین میشوند. این شاخصها عملکرد و بهرهوری کارگران را با اهداف استراتژیک بلند مدت همسو میکند. - **ارزیابی عملکرد** ارزیابی، موفقیت آمیز بودن فعالیتها و میزان پیشرفت به سمت اهداف را اندازهگیری میکند و همچنین امکان ایجاد برنامهها و اهداف بهبود یافته را به منظور بهبود عملکرد کلی فراهم میکند. برنامهریزی استراتژیک را به عنوان یک فرآیند چرخهای در نظر بگیرید که با ارزیابی شروع و به پایان میرسد. در صورت لزوم یک طرح را تنظیم کنید. سرعتی که در آن بازنگری برنامه ضروری است ممکن است برای بسیاری از سازمانها یک بار در سال یا برای سازمانهایی که در صنایع به سرعت در حال توسعه هستند هر سه ماه یکبار باشد.  ## مزایای برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک قوی توسعه استراتژی کار زیادی میطلبد، اما مزایای آن ماندگار است. به هر حال، به قول معروف «اگر موفق به برنامهریزی نشدی، برای شکست برنامهریزی میکنی». وقت گذاشتن برای بررسی و برنامهریزی فعالیتها دارای مزایای زیر است: - برنامهریزی برای موفقیت سازمان و افراد - افزایش احتمال ماندن در مسیر درست - کاهش احتمال حواسپرتی یا خارج شدن از مسیر - میزان پیشرفت در سراسر سازمان اطلاع رسانی میشود. - معیارهای تصحیح چرخه را تسهیل میکنند. - تنظیم بودجه کل سازمان بر اساس استراتژی - همسویی بین سازمانی - عملکرد قوی کارکنان و برنامههای پاداش - تعهد به یادگیری و آموزش - یک فرآیند برنامهریزی استراتژیک قوی همه را متعهد میکند و به عنوان یک سرمایهگذاری در سازمان است. - کارکنان در مورد آنچه در سطح عملیاتی موثر است یا نه به مدیریت گزارش میدهند. - نوآوری تشویق میشود و پاداش میگیرد. - بهرهوری بیشتر با یک برنامه عملی مناسب و کمی تفکر استراتژیک، میتوانید محیط کسب و کار خود را تجدید قوا کنید و برنامهریزی برای موفقیت را شروع کنید. زمان آن فرا رسسیده که دوباره در مورد آینده هیجانزده شوید.