مدیریت کارهای مدیریت ناپذیر تصور کنید مدیر بیمارستانی عمومی در مونترال هستید. حال فرض کنید خواسته اند کلینیکی محلی دور از محل بیمارستان را نیز مدیریت کنید. در این صورت چه می کنید؟ آیا به طور مداوم میان بیمارستان و کلینیک رفت و آمد می کنید یا اینکه در دفترتان می نشینید و با ایمیل آنجا را مدیریت می کنید؟ چندی پیش در منطقه ای از کِبک داستانی بسیار عجیب اتفاق افتاد: دولت تصمیم گرفته بود برای 9 موسسه با حوزه ی کاری مختلف، یعنی بیمارستان، کلینیک محلی، مرکز توان بخشی، مرکز نگهداری از سالمندان و چند مرکز خدمات اجتماعی، فقط یک مدیر انتخاب کند. پیش از آن تصمیم، هر یک از این 9 موسسه مدیر خودشان را داشتند، اما با تصمیم جدید دولت یک نفر جایگزین همه ی آن مدیرها شد. درست است، هزینه ی زیادی صرفه جویی شد، اما هم زمان تصور کنید چه هرج و مرجی ایجاد شد. واقعاً چرا ما مدیریت «کارهای مدیریت ناشدنی» را قبول می کنیم؟ سال ها پیش مدیریت به سبک مدیریت هولدینگ ها، سازمان های بزرگ دارای چندین نوع کسب و کار متفاوت، کاملا مرسوم شد. آن زمان گفته می شد اگر شما مدیریت بلد باشید، قادر خواهید بود هر نوع کسب و کاری را مدیریت کنید: چه استدیوی فیلم سازی، چه رآکتور هسته ای و چه مجموعه ای از آرایشگاه های زنجیره ای. در این نگاه تنها چیزی که شما نیاز دارید نشستن در دفتر مرکزی هولدینگ و طی کردن این گام هاست: - خودتان را در مرکز همه چیز تصور کنید و کل کسب و کارهای سازمان را پیرامون خود ترسیم کنید؛ - کسب و کارهای مرتبط را در یک خوشه قرار دهید و کادری مستطیلی به دور هر خوشه بکشید؛ - به هر کادر برچسبی بزنید (مثلاً خوشه ی پنیر در آسیا) - سپس این کادرها را با خطوطی به یکدیگر وصل کنید؛ با این کار به همه نشان می دهید رئیس واقعی چه کسی است؛ - نهایتاً این خطوط منظم و مرتب را به همه ابلاغ کنید! اما این کادرهای مستطیلی چقدر گویای واقعیت هستند؟ آیا می دانستید مردم هند، پنیر زیاد می خورند، اما ژاپنیها به ندرت پنیر می خورند؛ حال این که هر دوی آنها در آسیا واقع شده اند! با این اوصاف اگر مدیریت یک شرکت مواد غذایی در هند را بر عهده داشته باشید و قرار باشد کسب و کار فروش پنیر را به سراسر آسیا توسعه دهید، چگونه این تفاوت ها را مدیریت می کنید؟ از نظر خود من، اگر به اندازهی کافی باهوش باشید، اصلا نباید زیر بار مسئولیت این کار بروید، اما خب، می دانم اگر این کار را نکنید، فرصت یک ارتقای شغلی و فرصت تبدیل شدن به مهمترین تامین کنندهی پنیر برای بزرگترین شرکتهای غذایی در آسیا را از دست خواهید داد؛ بنابراین شما طبیعتاً مسئولیت فروش پنیر در سراسر آسیا را خواهید پذیرفت و این دقیقاً همان جایی است که مشکلات شروع می شوند: مدیریت «یک کار مدیریت ناشدنی»! مدیریت بیمارستان، وقتی همهی بخش هایش در یک مکان واقع شده اند، مدیریتی عادی است. مدیریت فروش پنیر در یک منطقه مانند هند نیز مدیریتی عادی است. اما اصلاً و ابداً طبیعی نیست که انتظار داشته باشیم مدیری بخشهای دیگر در مناطق متفاوت و با اقتضائات گوناگون را مدیریت کند، آن هم فقط به این دلیل که مدیریت بالاتر در دفتر مرکزی سازمان همهی آنها را درون یک ردیف قرار داده و در نمودار سازمانی ترسیم کرده است. -- برگرفته از کتاب: قصه های شب برای مدیران، نوشته ی هنری مینتزبرگ، ترجمه ی محمد حسین نقوی، علی بابایی و حانیه محمدی