چقدر روی توانایی های فردی حساب کنیم؟ در طول جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده به خاطر تکرار سانحه های بدون چرخ دچار مشکل شده بود: خلبان ها بعد از فرود، به جای باله های هواپیما، چرخ ها را جمع می کردند. و همانطور که فکر می کنید، جمع کردن چرخ های هواپیما روی زمین فکر خیلی خوبی نیست. ارتش برای حل این مشکل یک متخصص بکار گرفت. سروان آلفونسوچاپانیس یک روان شناس کارآزموده بود که قرار بود وارد ذهن این خلبان ها شود. چرا این قدر بی توجه بودند؟ آیا مسئله خستگی بود؟ آیا زودتر از موعد احساس آرامش می کردند و خیال می کردند بعد از ماموریتی پر استرس همه چیز به خوبی تمام شده؟ آیا مشکل از آموزش خلبانان بود؟ یک سرنخ مهم در این میان خودنمایی کرد: این مشکل تنها محدود به خلبان های بمب افکن ها بود، یعنی خلبان های هواپیما های B-17 و B-25. خلبان های هواپیماهای نفربر دچار این اشتباه نمی شدند. این سرنخ به چاپانیس کمک کرد که از شر سوگیری ها رها شود. او تصمیم گرفت، به جای زیر نظر گرفتن ذهن خلبان ها، کابینشان را زیر نظر بگیرد. کنترل های مربوط به چرخ ها و باله ها در این بمب افکن ها درست کنار هم قرار گرفته بود و تقریبا شکل یکسانی داشت. در مقابل شکل کنترل های هواپیما های نفربر به کلی متفاوت بود. آنچه خلبان های نفربر را از خلبان های بمب افکن متمایز می کرد کابین هایشان بود. یکی از کابین ها اشتباه کردن را بسیار آسان می ساخت. این تجربه شیوه طراحی کابین ها را دگرگون کرد. چاپانیس و عده ای دیگر دریافتند که بسیاری از خطاهای خلبان ها در حقیقت خطاهای کابین است. تا آن موقع تلاش ها روی آموزش خلبان ها و اطمینان یافتن از هشیاری آن ها متمرکز بود، روی ساختن «خلبان هایی بی نقص» که کمترین اشتباه را داشته باشند. اما نتیجه گیری چاپانیس این شرایط را تغییر داد. البته که خلبان ها باید آموزش ببینند؛ البته که باید به دنبال انتخاب بهترین آنها بود. اما آن ها را با هر کیفیتی آموزش دهید یا انتخاب کنید، اگر در شرایط گیج کننده قرار بگیرند ممکن است اشتباه کنند. خطا اجتناب ناپذیر است، اما جلوی سانحه را می توان گرفت. طراحی مناسب کابین خلبان نباید خطا را تسهیل کند، و مهمتر از آن، باید از تبدیل خطا به تراژدی جلوگیری کند. چاپانیس مشکل بمب افکن ها را با قراردادن یک چرخ لاستیکی کوچک در انتهای دسته ی فرود حل کرد تا به این ترتیب خلبان با لمس آن بداند کدام دسته را لمس کرده است. یک کابین خوب، در مواردی که فرد ممکن است اشتباه کند، بازخورد لازم را فراهم می کند. هواپیما ها امروز بسیار امن تر شده است، آن هم نه فقط به این خاطر که ما بال ها یا موتورهای بهتری ساخته ایم، بلکه به این خاطر که در کنترل خطا های انسانی نیز بهتر عمل کرده ایم. <center> ![چقدر روی توانایی های فردی حساب کنیم](https://www.manday.ir/images/content/manday_ir_using_competency_to_avoid_mistakes2.png "چقدر روی توانایی های فردی حساب کنیم") </center> -- متن فوق از کتاب فقر احمق می کند، نوشته ی سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر، برگرفته شده است. چالشی که مطرح شده است تقریبا در هر کسب و کاری وجود دارد. رقابتی دائمی در جذب نیروی کار متخصص در کل دنیا وجود دارد و کارفرمایان می کوشند که همواره بهترین ها را در اختیار داشته باشند. اما خطای انسانی در تواناترین ها و آموزش دیده ترین نیروی کار نیز غیر قابل اجتناب است. بخشی از این خطا ها در فرایندهای سازمان اتفاق می افتد، جایی که معمولا سازماندهی گردش کار به دلیل پر هزینه بودن اغلب در اولویت های پایین قرار می گیرد. منظور از هزینه، هزینه ی مالی نیست، بلکه هزینه ی زمانی ایجاد یک فرایند، پایش مستمر، آموزش دائم و بهبود فرایند هاست. نتیجه این است که خطاهای انسانی در فرایند های اداری خودنمایی می کند و باعث کاهش بهره وری و کند شدن روال های اداری می گردد. در صورتی که طبق مثال فوق، کارمندان یک شرکت را مانند خلبان در نظر بگیریم، کابین این افراد را می توانیم به میز کار آنها تشبیه کنیم. این میز کار علاوه محیط فیزیکی شامل صفحه ی دستکتاپ و ابزارهایی نیز می شود که در داخل کامپیوتر کارمندان قرار داده ایم. حال پس از خواندن این مطلب به میز کار خود مراجعه کنید و به این سوال ها برای خود پاسخ دهید: - در طول روز با چند سامانه سر و کار دارم؟ آیا شکل همه ی سامانه ها یکسان است؟ - آیا روال های اداری در سامانه های جدا از هم تعریف شده است؟ - برای هر کدام از سامانه ها نیاز به آموزش وجود دارد؟ - کدام یک از این سامانه ها طوری طراحی شده است که کمترین نیاز به آموزش را داشته باشم؟ و کمتر اشتباه کنم؟
ارسال شده توسط امیر عباسی در 1401/01/24 03:21:51
جالب بود ، ممنون